برتر از پیامبران
آخِی!! راحت شدم باور کنید بد جوری سرم شلوغ بود آخه این ترم درسامون خیلی سنگینه. راستشو بخوای اون وسط حال و حوصله و البته وقت وبلاگ و وبلاگ نویسی رو نداشتم. دارم یه کتاب جالب می خونم مثََل های باحالی داره یکیشو گوش کن:
مقدس اردبیلی در عالم خواب، پیامبر (صلی الله علیه و آله) را دید که با حضرت موسی (ع) گرم صحبت هستند. مقدس اردبیلی نزد آنان رفت و سلام کرد. حضرت موسی اسمش را پرسید. مقدس اردبیلی گفت: «اسمم احمد است و فرزند محمد می باشم. در اردبیل به دنیا آمده ام و در فلان محله و فلان کوچه ساکن هستم.»
حضرت موسی گفت: «من فقط اسمت را پرسیدم. دیگر چه نیازی است که این همه طول و تفصیل بدهی!»
مقدس گفت: وقتی خداوند در کوه طور از شما پرسید:« وَ ما تِلکَ بِیَمینِکَ یا موسی، ای موسی! آن چیست که در دست تو است؟ » چه لزومی داشت که آن همه طول و تفصیل بدهید و بگویید:
هِیَ عَصایَ اَتَوَکَؤُا عَلَیها وَ اَهُشُ بِها عَلَی غَنَمی وَ لِیَ فیهَا مَأرِبَ اُخرَی؛ این عصای من است بر آن تکیه می کنم و با آن برای گوسفندانم برگ درخت می ریزم و کاربرد های دبگری نیز برایم دارد.» یک کلمه می گفتید این عصای من است و ساکت می شدید.
حضرت موسی رو به پیامبر اسلام کرد و گفت: «واقعاً راست گفته ای که علمای امت من، برتر از پیامبران بنی اسراییل هستند.»
پاینده باشید.