سفارش تبلیغ
صبا ویژن

موعود شایسته

در جستجوی شریعتی 2

    نظر

داشتیم سراغ دکتر رو از بزرگان می گرفتیم حالا بریم سر بقیه اش

شهید مطهری
مقلات او را در کیهان که یک سال و نیم پیش چاپ شد شخصاً مطالعه فرمایید. این مقالات دو قسمت است یک قسمت بر ضد مارکسیسم است که مقالات خوبی بود و ایرادات کمی از نظر معارف اسلامی داشت، ولی قسمت دوم مقالاتی بود درباره ملیت ایرانی و در حقیقت فلسفه ای بود برای ملیت ایرانی و قطعاً تا کنون احدی از ملیت ایرانی به این خوبی و مستند به یک فلسفه امروز پسند دفاع نکرده است. شایسته است نام آنرا «فلسفه رستاخیز» بگذاریم. ( نامه تاریخی استاد مطهری به امام خمینی، ص28)
اینجانب که علاوه بر آشنایی به آثار و نوشته های مشارٌالیه با شخص او فی الجمله معاشرن داشتم معتقدم نسبت هایی از قبیل سُنیگری و وهابیگری به او بی اساس است و او در هیچ یک از مسائل اصولی اسلام از توحید گرفته تا نبوت و معاد و عدل و امامت گرایش غیر اسلامی نداشته است. او در اواخر عمر در اثر تذکرات متوالی افراد بی غرض . بالاتر رفتن سطح مطالعات خودش، متوجه اشتباهات خود شد و به یکی از نزدیکانش وکالت تام برای اصلاح آنها داد. در اروپا خبر موثق این بود که گفته بود تا یک سال کاری نخواهم کرد جز اصلاح نوشته های خودم و یکی از دوستان نزدیک حضرتعالی نقل کرد که به او گفته بود منتظرم فلانی به اروپا بیاید، راجع به اصلاح کتابهایم با او مشورت کنم و البته من این جهت را تحسین کردم. (سیری در زندگانی استاد مطهری، صفحات 217 و 225)

محمد تقی شریعتی پدر دکتر شریعتی:
دکتر محمد تقی شریعتی اندیشمند و مفسری توانمند ( صاحب تفسیر نوین) بودند و از سوی عالمان قرآنی بسیار مورد احترام بودند.
شرح حال دکتر شریعتی و پدرش ( به نقل از یک شاهد عینی، عضو شورای مرکزی اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان ایرانی هند و اقیانوسیه):
پس از شهادت دکتر شریعتی، برای رفع شبهاتی که از سوی افراد غیر مذهبی در آن اتحادیه پراکنده شده بود مبنی بر وجود اختلاف بین دکتر شریعتی و روحانیت، به عنوان نماینده دانشجویان خارج از کشور نزد دکتر محمد تقی شریعتی (پدر دکتر شریعتی) که منبعی موثق بود رفتم تا حقیقت را از زبان ایشان جویا شوم.
ایشان کتابخانه شان را به من نشان داد که پر بود از کتب تفسیر، مذهبی و قرآنی و گفت: علی من در این کتابخانه رشد کرده است. من مطمئن بودم اگر برای ادامه تحصیل به کشوری غربی برود هرگز جریانات ضد اسلامی و ضد مذهبی او را منحرف نخواهد کرد. من ایمان داشتم که وقتی او برگردد مهکم تر در مقابل طاغوت می ایستد و همینطور هم شد. مبارزه او با دستگاه فاسد طاغوت شدیدتر از پیش شد.
ایشان می گفتند: مرتضی (مطهری) و علی (شریعتی) هر دو پسر های من هستند. آنقدر به مرتضی علاقه داشتم که وقتی به من زنگ زد و خبر چاپ اولین کتابش را به من داد خیلی خوشحال شدم و به او تبریک گفتم.
می گفت: من در یک جمله به شما بگویم که علی و مرتضی هر دو محقق اسلامی بودند، علی من از بعد جامعه شناختی و مرتضی از بعد فلسفه و کلام. هر دوی اینها برای بقای اسلام ضروری اند. به عقیده من این دو تن مثل دو بال یک کبوترند یک کبوتر وقتی می تواند پرواز کند که دو بال داشته باشد. فلسفه،نیاز واقعی جامعه است که متآسفانه علی نتوانست عمیقاً به آن وارد شود و بر عکس مرتضی توانست تا عمق فلسفه پیش برود. جامعه قبل از انقلاب جامعه ای بود که از دین بسیار فاصله گرفته بود در چنین جوّی به یک جامعه شناس نیاز بود تا مردم را به آن بلوغ فکری که لازمه درک فلسفه است برساند. نمی توان در اولین مقطع به آنها فلسفه آموخت.علی می توانست مردمی را که واقعاً از دین غافل بودند به باغ فلسفه بکشاند و آنها را به فیلسوفی چون مرتضب بسپرد تا دین را از بعد فلسفه به آنها بیاموزد و با رفع شبهات اعتقادات مردم را پالایش کند تا بیدار شوند و انقلابی کنند که زمینه ساز ظهور شود.
می توانم بگویم این دو جامعه شناس و فیلسوف، مجموعه ای را تشکیل می دادند که در جامعه پر از ایسم و بیراهه آن روز ضروری می نمود.این دو بودند که با همکاری هم توانستندزمینه انقلاب اسلامی سال 1357 را فراهم کنند. به جرأت می توان گفت اگر هر کدام از آنها نبودند شاید انقلاب اسلامی دیرتر به وقوع می پیوست.
شاهد عینی ما اضافه کرد:
منزل ما در همان محله ای بود که حسینیه ارساد در ان قرار داشت به همین خاطر من که دبیرستانی بودم در همه جلسات سخنرانی دکتر شریعتی شرکت می کردم و می دیدم که حتی دخترانی بعضاً بی حجاب از طبقه مرفه جامعه با اتومبیل های مدل بالا به حسینیه می آمدند تا به حرف های دکتر گوش دهند. رانندگان شخصی منتظر می ماندند تا آنها را به منازلشان بازگزدانند.دکتر چون جامعه شناس بود وجامعه آن روز ایران را به خوبی شناخته بود و همچنین روش جذب جوانان آنزمانی زا می دانست از سیاست هایی چون مکان مدرن حسینیه ارشاد که مبله شده و مجهز به تلویزیون های مدار بسته بود استفاده می کرد تا دین را به جوانان دین گریزی که حاضر نبودند پای منبر و سخنرانی های یک روحانی بنشینند معرفی کند.
اینم از جستجوی دکتر شریعتی در میان سخن بزرگواران. 

بزرگواران