سفارش تبلیغ
صبا ویژن

موعود شایسته

زن بودن ممنوع

    نظر

داشتم یه جزوه می خوندم که کاریه از طرف گروه پژوهشی هنری حنیف در مورد مکتب فمینیسم و بلاهایی که این مکتب سر جوامع آورده و خواهد آورد و ما متأسفانه در خواب غفلت به سر می بریم.اگه دوست داری گوش کن تا برات بگم.
 فمینیسم و صهیونیسم:
«چقدر خوشبختم که در عصر آزادی زندگی می کنم! این روزها یک دختر می تواند پزشک یا قاضی شود، در ارتش ثبت نام کند، به تیم بسکتبال بپیوندد. می تواند مدارج شغلی را طی کند، بچه های خودش را در مهدکودک ها رها کند و هر قدر دلش می خواهد سقط جنین داشته باشد. گزینه های جنسی او نیز دیگر محدود نیستند، روابط جنسی نامشروع پیش از ازدواج و پس از ازدواج برای او امکان پذیر است. به طور خلاصه یک دختر می تواند هر کاری که دلش می خواهد انجام دهد هر چه می خواهد بشنود. تنها یک استثنا وجود دارد:
                                                             او نمی تواند زن باشد
                           «برگرفته از کتاب نابوذی عفاف ارمغان فمینیسم-نوشته خانم وندی شلیت»
در بررسی تاریخی جایگاه و سرنوشت زنان زمانی با جاهلیت روبرو بوده ایم که وجود مقدس و عفیف زن را مورد تحقیر و اهانت قرار داده اند مانند عرب جاهلی پیش از اسلام و دینی مانند آیین تحریف شده یهود.
آیین یهود، ارزش و جایگاه زن را تا حدی پایین می آورد که هر گاه طبیعت از آفریدن مردان ناتوان است، زن را می آفریند و هر مرد یهودی، زن آفریده نشدن خود را، کمال مسرت می داند.لیکن در عصر حاضر صهیونیسم هدیه جدیدی را به زنان عرضه می دارد که از طرق آن حاهلیتی مدرن در میان جوامع صنعتی، دامنگیر جوامع زنان گردیده است. این امر موجب شده تا بنیان خانواده و به همین تقدیر بنیان حوامع را با ترفندها و توطئه های از پیش تعیین شده به قهقهرا بکشانند تا بتوانند تسلط لازم را بر یک جامعهاز هم گشیخته و وحشی بدست آورند آنچه در ادامه می آید تنها گزارس کوچکی از چهره امروز آمریکا و بررسی نظرات و تئوری مکتب فمینیسم است. در بررسی آماری و تحلیلی که نسبت به اوضاع جامعه آمریکا انجام می شود، خواسته یا ناخواسته شوکم زده خواهیم شد. این جامعه به صورت هولناکی به سوی فهقهرای اخلاقی پیش می رود. گویی مکاتبی مانند فمینیسم روح و جان جامعه آمریکایی را تسخیر نموده و مشکلات اخلاقی را بیش از پیش عمیق تر می سازد.
فمینیسم در اواخر دهه 60 و اویل دهه 70 پا گرفت و تغییرات فرهنگی بسیاری را در میان زنان بوجود آورد. در سال 1975 لایحه حقوق برابر موجب بر انگیختن بحث های فراوانی گردید زیرا برای مرد و زن به طور اعم و برای زنان به طور خاص دارای مضامین خطرناکی بود و مرور زمان ثابت کرد که منافعی که فمینیست ها مدعی آن بودند در مجموع کمتر از زیان های این جریان بود.
فمینیست ها پیوسته در تبلیغات و شعارهای خود این نکته را فریاد می زنند که زنان از سوی جامعه مرد سالار تحت فشار هستند و مردان همگی به صورت بالقوه مهاجم، متجاوز، آزاررسان و یا از نظر روانی دچار مشکل هستند. صنعت تبلیغات نیز در بیست سال گذشته تلاش کرده تا جابجایی نقش زن و مرد را که فمینیست ها منادی آن هستند به تصویر در آورد و نشان دهد که زنان چه از نظر فکری و چه در عمل بسیار برتر از مردان هستند. نتیجه منطقی چنین وضعیتی،
هم جنس گرایی زنان است. 
فعلاً تا همین جا رو داشته باش. مطلب رو در پست های بعدی کامل خواهم کرد. 
   


حکمت حق

    نظر

روزی روزگاری، سوراخی فسقلی اندر پیله ای ظاهر بشُد. در همان تایم، مشنگ یارویی کز بَرِ دل مردمان منگل آباد بیامده بودی بدان پیله و پروانه ای زُل زده بودی که همانا تقلا و تکاپویی شدید به منظور بیرون جَستن از پیله می نُمود. یِیهو تقلایش همی بخوابید و چُنین می نُمود که پروانه نگون بخت ذله بشده است و جان و توانی بیش ندارد (یقین با خود بگفته است: گور بابای پروانه شدن).
یارو عزم خود جزم بنموده مصمم بشد بسان سوپر من به میانه میدان پریده، پروانه را که نیازمند یاری سبزش بود، از آب و گِل در آورد (خداوند عقلش دهاد). لذا تیز وسیله ای قیچی نام به بدست بگرفته، سوراخ پیله را گَل و گشاد بکردی. بدین وسیله پروانه بتوانستی براحتی خارج بشدی ولی مشکل کار آنجا بودی که جثه پروانه بیچاره، فسقلی و بالهایش همی چروکیده بودندی. یارو چُنین می پنداشتی که بال پروانه چونان عقاب گسترده و قوی و همچون کرگدن پوست کلفت بخواهد شدوَل با چشمانی از حدقه بیرون زده وی را می نگریستی که بسان کرم بر زمین می خزید و زِ بخت بد، پروانه نگون بخت تا به آخر عمر به جُرگه کرم گونه ها بپیوست و هرگز توان بال گشودن نیافت.
یارو شیر فهم نشده بید که خداوند (جلّ جلاله) محدودیت پیله و زجر و بدبختی بیرون آمدن زِ پیله را بدین سبب بنهاده تا مایعی از بدن وی ترشح بشده و پس از خروج، توان پرواز بداردی.
لُپ مطلب اینکه ، گاهی اوقات در زندگی نیاز به تقلا داریم. اگر خدا مقرر می کرد بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم فلج می شدیم، به اندازه کافی قوی نمی شدیم و هرگز نمی توانستیم پرواز کنیم.
                                                                      من به آنچه خواستم نرسیدم اما.....
                                                                      آنچه نیاز داشتم به من داده شد.